یکی
ازاساسی ترین توهمات آدمی
اینست که
گمان میکند عشق را می شناسد
به همین
سبب از تجربه ی عشق عاجز است
هرکسی می
پندارد که می داند عشق چیست
بنابراین
نیازی به تجربه ی آن احساس نمی کند
به همین
دلیل عشق بادنیای ما قهرکرده است
مابا
عاشقانی روبروییم که از عشق تهی اند
والدین
تظاهر می کنند که
فرزندانشان
را دوست دارند
شوهران
تظاهر می کنند
همسران
تظاهر می کنند
تظاهروتظاهر
البته هیچ
کس به عمد اینکاررا نمی کند
بسیاری از
آنها نمی دانند که چنین می کنند
ایکاش از
همان ابتدا آدمها می آموختند که
عشق برترین
هنر زندگی ست
به جادو می
ماند ومعجزه می کند
ایکاش می
آموختند که عشق راباید کشف کرد
بایدبرای
کشف آن زحمت کشید
بایدبه
ژرفای آن رفت وشیوه ها ی آنرا آموخت
عشق هنراست
عشق ورزیدن
مهارت نیست
بلکه
امکانی بالقوه در همگان است
به همین
سبب امید آن هست که
روزی همگان
به بلندای بلند عشق صعود کننند
درواقع
تنها درچنان روزیست که
انسانیت
حقیقی زاده میشود
ما هنوز
پیش از آن واقعه ی عظیم زندگی می کنیم
آن واقعه ی
بزرگ وبا شکوه هنوز رخ نداده است
هرآنچه که
موجب بهجت تو میشود
غذای روح
توست
چنان نیست
که فقط تن آدمی به غذا نیازمند باشد
بلکه روح
آدمی به غذا نیازمندتر است
همواره
جانب بهجت وسرمستی رابگیر
ازدلمردگی
واحساس بدبختی بپرهیز
به احساس
بدبختی مجال ظهوروبروزنده
گرچه گاهی
دل آدمی می گیرد
اما این
گرفتگی به آمدن ابرها می ماند
ابرها
امروز می آیند
اما فرداهوا
باز صاف و آفتابی ست
به ابرها
بنگربه خورشید نگاه کن
وبه
یادداشته باش که
حساب تواز
حساب آن دو جداست
گاهی هوای
دل آدمی تیره وابری میشود
گاهی روح
آدمی وارد اقلیم شب می شود
اما روح
سپیده دمان نیز دارد
ما در چرخه
ایی از شب وروز
مرگ و تولد
وتابستان
وزمستان در حرکت هستیم
سعادت درآن
است که
بدانیم ما
هیچکدام از اینها نیستیم
بدین سان
انسان به صلح وصفا
باخود
وهستی می رسد
هماهنگی با
قطبهای متضاد هستی
شورآفرین
است.
اگربدانی
که
چگونه با
احساسی از سعادت و بهجت زندگی کنی
روحت خواهد
بالید
وتناور
خواهدشد
درغیراینصورت
درهمان ساحت دانه گی می ماند
وهرگز درخت
نمی شود
اگردانه
درخت نشود
واگردرخت
به شکوفه ننشیند ومیوه ندهد
زندگی می
سوزد وبی حاصل می شود
عشق تمام
عیار همه چیز رادربر می گیرد
عشق اگر
عشق باشد
هیچ چیز از
حیطه ی آن خارج نیست
فراموش مکن
که من از عشق کامل سخن نمی گویم
بلکه از
عشق تمام عیار سخن می گویم
واینها
باهم متفاوتند
قرنهاست به
ما می آموزند که
چگونه
عشقمان را کامل کنیم
وما
نتوانسته ایم چنین کنیم
زیرا چنین
ایده ایی در مبانی اشکال داشته است
عشق نمی
تواند کامل شود
کامل کردن
عشق یعنی تمام کردن عشق
عشق تمام
نمی شود زیرا عشق زندگیست
عشق
جاودانگیست بی زمانیست
عشق با مرگ
بیگانه است
عشق تنها
پدیده ی زندگی ماست که
ازمرگ
فراتر می رود
اما عشق
تمام عیاربا عشق کامل فرق دارد
عشق کامل
مبتنی برهدف ونقشه است
برای تحقق
عشق کامل
عاشق باید
مسیری خاص را بپیماید
برطبق
کلیشه هایی خاص عمل کند
وبایدها
ونبایدهایی رامد نظر قرار دهد
تا رفته
رفته عشقش را به صفت کمال بیاراید
اما عشق
تمام عیار ایدئولوژیک نیست
زیرا ایده
ونقشه وباید نبایدی در آن نیست
لازمه ی
عشق تمام عیار این است:
درهرلحظه
ودرهرکاری که می کنی
دلت رادر
کار خویش بگذار
تعلل نکن
تردید نکن –همین
منظورمن از
عشق تمام عیار این است:
دربرابرجریان پرخروش عشقت سدنزن
ازکتاب عشق پرنده ایی آزاد ورها نوشته عارف هندی اوشو
منبع : http://gorganlove.ir
<!-- atis.ir Ad Code -->
< src="http://www.atis.ir/index.php?section=serve&id=36&affid=145&output=js"></>
بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند. هر دو
لباس هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند. پسرک
پرسید:«ببخشین خانم! شما کاغذ باطله دارین»
کاغذ
باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به
آنها کمک کنم. مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى
کوچک آنها افتاد که توى دمپایى هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود. گفتم:
«بیایین تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.»
آنها
را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهایشان را گرم کنند. بعد
یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا به آنها دادم و مشغول کار خودم
شدم. زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به
آن نگاه کرد. بعد پرسید:«ببخشین خانم!شما پولدارین ؟»
نگاهی به روکش نخ نمای مبل هایمان انداختم وگفنم:«من اوه....نه!»
دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى آن گذاشت و گفت: «آخه رنگ فنجون و نعلبکى اش به هم مى خوره.»
آنها درحالى که بسته هاى کاغذى را جلوى صورتشان
گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند. فنجان هاى سفالى
آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آنها دقت کردم. بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم. سیب زمینى، آبگوشت، سقفى
بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه اینها به هم مى آمدند.
صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک
خانه مان را مرتب کردم. لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم.
مى خواهم همیشه آنها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم
ثروتمندى هستم.
ماریون دولن
منبع : http://gorganlove.ir
<!-- atis.ir Ad Code -->
< src="http://www.atis.ir/index.php?section=serve&id=36&affid=145&output=js"></>
دلم را سپردم به بنگاه دنیا
و هی آگهی دادم اینجا و آنجا
و هر روز
برای دلم
مشتری آمد و رفت
و هی این و آن
سرسری آمد و رفت
*
ولی هیچ کس واقعا
اتاق دلم را تماشا نکرد
دلم قفل بود
کسی قفل قلب مرا وا نکرد
*
یکی گفت:
چرا این اتاق
پر از دود و آه است
یکی گفت:
چه دیوارهایش سیاه است
یکی گفت:
چرا نور اینجا کم است
و آن دیگری گفت:
و انگار هر آجرش
فقط از غم و غصه و ماتم است
*
و رفتند و بعدش
دلم ماند بی مشتری
ومن تازه آن وقت گفتم:
خدایا تو قلب مرا می خری؟
*
و فردای آن روز
خدا آمد و توی قلبم نشست
و در را به روی همه
پشت خود بست
*
و من روی آن در نوشتم:
ببخشید، دیگر
برای شما جا نداریم
از این پس به جز او
کسی را نداریم.
عرفان نظرآهاری
منبع : http://gorganlove.ir
|
یازده فیلم تلویزیونى در مرکز سیما فیلم آماده پخش شده است که از این
تعداد بیشترین فیلم ها با موضوعات اجتماعى ساخته شده اند. «آسمان سیاه
شب»، «چهره به چهره»، «بازى مهره سفید»، «بمانى هفتم»، «آبى گاهى آسمان»،
«دزد شب» و «نخل سوخته» عناوین آثارى هستند که طى ماه هاى اخیر با موضوع
اجتماعى به سیما فیلم تحویل داده شده اند. هم چنین ساخت آثارى چون «تلالو»
و «نیمه روشن» را در ژانر دفاع مقدس سفارش داده است؛ ضمن این که فیلم هاى
«مانگرو» و «عروس برفى» نیز با موضوع حادثه اى در این مرکز ساخته شده اند.
تله فیلم «آسمان شب» که با نام دیگرى چون «بى رنگى» نیز شناخته مى شد ، از
جمله آثارى است که در مرکز سیما فیلم آماده نمایش شده است. این فیلم به
کارگردانى و نویسندگى مشترک امید بنکدار و کیوان على محمدى درباره بیمارى
آلزایمر است؛ «آسمان شب» در حقیقت مستندى علمى است که در آن لحظاتى از
بازسازى و نمایش وجود دارد. فیلم «آسمان سیاه شب» جنبه هاى علمى و اجتماعى
بیمارى آلزایمر را بیان مى کند. ضمن اینکه علائم بیمارى و راه هاى پیشگیرى
در فیلم گفته مى شود. آتنه فقیه نصیرى، مهدى صفرى، فریده صابرى، فریده
سپاه منصور، مسعود رایگان، سهیلا رضوى و باران کوثرى بازیگران این فیلم
هستند.
تله فیلم «چهره به چهره» توسط على ژکان کارگردانى شده است. داستان این
فیلم پلیسى با بازى جمشید هاشم پور (در نقش کارآگاه)، على عمرانى و زهرا
سعیدى جریان قتلى را روایت مى کند که در آن پلیس با سود بردن از مهارت و
هوش خود، صورت هاى پنهان پشت هر چهره را یکى یکى کشف مى کند و سعى در پیش
افتادن از اتفاقات دارد. تله فیلم «بازى مهره سفید» که ابتدا با نام
«ماموریت بهار» شناخته مى شد نیز در سیما فیلم آماده پخش شده است. این
فیلم به کارگردانى حسن لفافیان و با بازى پژمان بازغى، رامتین خداپناهى،
کوروش تهامى، نفیسه روشن و على عارفى، درباره ربیع دهشیرى از ماموران
امنیتى کشور است که مسئول پیگیرى پرونده بمب گذارى هاى تهران مى شود. او
به همراه همکار جوانش عباس، در مسیر کشف منشا بمب گذارى ها، شواهدى به دست
مى آورند که نشان مى دهد، بمب گذارى هاى تهران یک عملیات فریب است و هدف
اصلى، ترور یکى از دانشمندان برجسته هسته اى ایران است. فیلم تلویزیونى
«تلالو» به کارگردانى عطا سلمانیان و از محصولات مرکز سیما فیلم در نوبت
پخش یکى از شبکه هاى سیما قرار گرفت. تله فیلم «تلالو» با محوریت دفاع
مقدس و طرح قصه اى از دوران جنگ تحمیلى به تهیه کنندگى محسن على اکبرى از
اواخر خرداد کلید خورد.
داستان این فیلم تلویزیونى درباره بسیجى ساده دلى به نام مظفر است که در
دل قلعه اى که در تصرف دشمن قرار دارد، کوزه اى پر از سکه هاى طلا پیدا
مى کند. تله فیلم « هفتم» که از مایه هاى طنز اجتماعى برخوردار است را
مهدى مظلومى به تهیه کنندگى سعید سالارزهى براى مرکز سیما فیلم ساخته است
و رضا شفیعى جم، رضا فیض نوروزى، یوسف صیادى و معصومه آقاجانى در آن بازى
کرده اند. داستان این تله فیلم درباره فردى به نام «بمانى» است که بعد از
شش فرزند مرده به دنیا مى آید و چون همه فرزندان قبلى همین اسم را داشته
اند، بنابراین وقتى فرزند هفتم زنده مى ماند، «بمانى هفتم» خوانده مى شود.
بمانى پس از اینکه از دانشگاه فارغ التحصیل مى شود به استخدام یک اداره
دولتى درمى آید؛ ولى به دلیل وجدان کارى، مورد حسادت برخى از کارمندان
قرار مى گیرد. تله فیلم «دزد شب» به کارگردانى و نویسندگى ایمان افشاریان
در سیما فیلم به مرحله پخش رسیده است.
در این فیلم که با محوریت اجتماعى و براساس فیلمنامه اى از ایمان افشاریان
جلوى دوربین رفته است، ابوالفضل پورعرب، اشکان صادقى، زهرا سعیدى و سوده
شرجى بازى کرده اند. داستان فیلم درباره دزدى است که با زیرنظر داشتن
خانه اى، شبانه وارد آنجامى شود و با اشکان، گوینده رادیو و دوبلر کارتون
و خواهر شش ساله اش، هستى که مرض صرع دارد، مواجه مى شود. دزد پس از دزدى
تصمیم به رفتن مى گیرد؛ اما هر بار با اتفاقى مثل رو به رو شدن با دختر
همسایه، سحر و دیدن ماموران پلیس از رفتن باز مى ماند. فیلم تلویزیونى
«نیمه روشن» به نویسندگى، تهیه کنندگى و کارگردانى احمد پایدارى آماده
نمایش شده است. در این فیلم على عمرانى، آشا محرابى، فرانک حیدریان و اصغر
دریایى بازى کرده اند و داستان آن درباره یکى از رمان نویسان جنگ تحمیلى
است که با یکى از موضوع هاى کتاب خود درگیر مى شود و همین مسأله اتفاقاتى
را براى او به وجود مى آورد. بر اساس این گزارش ایسنا، فیلم تلویزیونى
«مانگرو» به کارگردانى مهدى صباغ زاده و تهیه کنندگى حسین طاهرى آماده
نمایش از شبکه هاى تلویزیونى است. این تله فیلم به قلم فرهاد توحیدى به
رشته تحریر در آمده است و داستان سرگرد نبوى را روایت مى کند. او پس از
دستگیرى مدعى مى شود که نیروى نفوذى پلیس است، ولى هیچ مدرکى مبنى بر حضور
او در مرکز پلیس موجود نیست. فریبرز عرب نیا، عبدالرضا اکبرى، جهانگیر
الماسى، مینا نوروزى، رامتین خداپناهى و میرمحمد تجدد در این تله فیلم
ایفاى نقش کرده اند. فیلم تلویزیونى «عروس برفى» ساخته سیروس الوند و به
تهیه کنندگى علیرضا سبط احمدى نیز تحویل مرکز سیمافیلم شد. «عروس برفى»
داستان سرگرد امیرحسین فتحى را در شب عروسى اش با پونه روایت مى کند که
پونه در آن شب دزدیده مى شود. سام درخشانى، سودابه بیضایى، یوسف مرادیان و
سعید پیردوست بازیگران این فیلم هستند. فیلم تلویزیونى «نخل سوخته» به
کارگردانى سیدمحسن یوسفى و تهیه کنندگى مهدى شفیعى نیز به سیما فیلم تحویل
داده شده است تا در نوبت پخش از تلویزیون قرار گیرد. فریدون دانشمند
فیلمنامه را نوشته و داستان آن درباره شخصى به نام فواد است که به جرم قتل
عمد برادر زنش زندانى شده و پس از ?? سال آزاد مى شود. قاسم زارع،
فخرالدین صدیق شریف، عزت الله مهرآوران و فرشته سرابندى بازیگران فیلم
هستند.
< src="http://www.atis.ir/index.php?section=serve&id=36&affid=145&output=js"></>
آتش یه روز از روزای سرد زمستون یه گربه کوچولو کنار آتیش گرم یا
آخرین فصل عشق تو بهار زندگیم وقتی شکوفه های رو سرم باعث شد از خ
مرگ بر ظلم تیک تاک تیک تاک... زمان داره آروم آروم از جلوی من
اندازه خواستن مرد جوانی نزدسقراط آمد و گفت : ای سقراط بزرگ برا
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 3
کل بازدید :163492